فاطمه جانمانفاطمه جانمان، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

نفس طلایی

ره کجا؟

ره کجا ؟     خانه کجا؟     یار کجا؟ اندرین غمکده دیار کجا؟    تا دری بگشاید  سفری می باید  رهرو و راهبری می خواهد  پشت این تاریکی                   در پس دود و غبار  بی گمان خورشیدی است  دل اگر پر گیرد                     یا که زنگار زرخ بر گیرد                قبله ی امیدی است ......  ...
4 مرداد 1390

گل سنبل

سلام گل سنبل من سلام عزیز دل من خوبی قشنگم ؟ دیروز رفتیم عقدکنون خدا رو شکر خوش گذشت (اما جای تو خالی بود ستاره ی من ) الانم اماده شدم تا برم خونه مامان جون اینا اما اولش گفتم برا تو بنویسم نازنینم ، ریحانه هم خونه مامان جون ایناست. راستش و بخوای از تنهایی خونه خسته میشم تا بابایی بیاد ، دختر بدی هم شدم و درس نمی خونم که وقتم پر شه  از تو بهشت واسه مامان و بابا خیلی دعا کن فرشته ی ناز من  ...
4 مرداد 1390

مامانم

سلام مامانم مامان جونم مامان عزیزم ( نه کوچولو با تو نیستم با مامان خودم هستم ) مامان گلم وای اگه بدونی بعد از اون اتفاق ( سکته ی مغزی ) که برایت اتفاق افتاد چی گذشت بر دل من ؟  مامان جونم چه شبها که تا صبح برات و به یاد روزای قبل و حسرتشون گریه کردم ، ( خدا رو شکر که الان هستی و سایه ی پر از مهرت روی سرمونه اما اگه بدونی چقدر دلم غصه داره اگه بدونی چقدر حسرت دارم که دوباره باهات صحبت کنم ، اخ الهی بمیرم شما که یه عمر همه ی ما رو بزرگ کردی ، قدم قدم راه رفتن و بهمون یاد دادی ، کلمه کلمه حرف زدن و ... الان ما داریم تو رو به خاطر گفتن یک کلمه تشویق می کنیم اخ مادرم .......) خدایا چقدر دلم می خواد باهات حرف بزنم و درد و دل کنم ، معین خ...
3 مرداد 1390

ماهی

ماهی سرخ و زرد من                            تو آب شنا میکنه برام  وقتی که نزدیکش میشم                        دهنشو وا می کنه برام یک روزی گفتم ماهی جون                     میای بریم دشت و دمن  خنده ای کرد و گفت به من                     ای بچه ی خوب و زرنگ ماهی باید تو آب باشه                          تا همیشه زنده باشه  ...
3 مرداد 1390

قند بلا

سلام قند بلا خوبی عزیزکم ؟ امروز 3 مرداد ماهه و من از صبح یه فصل اصول بالینی فیرس و خوندم و الانم باید برم سراغ رشد ولی فعلا می خوام کنار تو بمونم چون اینجا تنها جایی که واقعا احساس شیطنت کل وجودم و می گیره و همش احساس می کنم که اگه تو باشی کنارم دنیا از اینی که هست نازتر میشه   امشب مراسم عقدکنون پسر دایی منه و شب قراره بریم اونجا به امید خدا   فکر کن تو دنیا بیایی بزرگ بشی ،درس بخونی بعدش وقت عروس یا داماد شدن تو بشه وای چی میشه منم بشم مادر شوهر یا مادر زن  چیکار کنم تو عروسی برات قند عسلم    ناز باشی عزیز دلم  ...
3 مرداد 1390

کجا میری ؟

سلام ناز بلا ی من کجا داری میری این وقت شب عزیزکم ؟ حتما تو هم دلت برا مامان جون اینا تنگ شده مثل من .... شایدم داری از بهشت میای پیش ما ، عروسکتم داری با خودت میاری ؟ اخی قند عسل من  ...
1 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس طلایی می باشد